فیزیک مدرن

این وبلاگ شامل مطالب علمی وخبرهای علمی روز می باشد امیدوارم که توانسته باشم دراین راستاخدمتی نمایم.

فیزیک مدرن

این وبلاگ شامل مطالب علمی وخبرهای علمی روز می باشد امیدوارم که توانسته باشم دراین راستاخدمتی نمایم.

مرکز پرواز فضایی گودارد ناسا، گرین بلت، MD---مشاهده بزرگتر

مشاهده بزرگترابرهای ضخیم گرد و غبار مسدود زمان در شب از دیدگاه ما در کهکشان راه شیری، ایجاد چیزی است که گاهی اوقات به نام شکاف تاریک است. این واقعیت است که - از نقطه نظر زمین - خورشید هم راستا با این ابرها، و یا از مرکز کهکشانی در نزدیکی نقطه انقلاب زمستانی بدون هیچ دلیل برای نگرانی است. اعتباری: A. فوجی
یکی از نظریه های عجیب و غریب در مورد 2012 است تا با توجه بسیار کمی به واقعیت ساخته شده است. این ایده بر آن است که تراز دلخواه کیهانی خورشید، زمین، مرکز کهکشان ما - یا شاید ابرهای ضخیم گرد و غبار کهکشان - در نقطه انقلاب زمستانی می تواند برای برخی از دلایل ناشناخته به تخریب منجر شود. صف بندی چنین می تواند رخ دهد، اما این یک اتفاق معمولی است و می تواند هیچ آسیبی می شود (و در واقع، حتی در نزدیک ترین تراز خود را در طول انقلاب 2012 نخواهد بود.)
جزئیات به شرح زیر است: دور از نور شهر تلقی می شده است، یک راه درخشان به نام کهکشان راه شیری دیده می شود arching در سراسر آسمان پرستاره. این راه، از نور میلیون ها ستاره ما را مشاهده می کنید جداگانه تشکیل شده است. با اواسط هواپیما از کهکشان ما، به همین دلیل است که کهکشان راه شیری نیز به نام کهکشان راه شیری همزمان.
ابرهای ضخیم گرد و غبار نیز کهکشان را پر کند. و در حالی که تلسکوپ های مادون قرمز می توانید آنها را به وضوح ببینید، چشم ما تشخیص این ابرهای تیره را فقط به عنوان تکه های نامنظم جایی که آنها کم و یا جلوگیری از تابش کم نور کهکشان راه شیری است. برجسته ترین خط تیره کشیده شده از ماکیان صورت فلکی قوس است و اغلب شکاف بزرگ، گاهی اوقات شکاف تاریک نامیده می شود.
یکی دیگر از ویژگی های قابل توجه از کهکشان ما نهفته است نهان در قوس: مرکز کهکشان است، حدود 28،000 سال نوری دور، که میزبان یک سیاه چاله با وزن حدود چهار میلیون برابر جرم خورشید است.
این ادعا در سال 2012 این دو قطعه در واقع نجومی با یک سوم - موقعیت خورشید در نزدیکی مرکز کهکشان در روز 21 دسامبر، در نقطه انقلاب زمستانی در نیمکره شمالی - برای تولید چیزی است که باعث می شود هیچ حس نجومی در همه.
زمین باعث می شود راه خود را به دور خورشید، خورشید به نظر می رسد که در برابر ستاره های زمینه، به همین دلیل است که صور فلکی قابل مشاهده است به آرامی با فصل ها تغییر حرکت می کند. در روز 21 دسامبر 2012، خورشید در حدود 6.6 درجه شمال از مرکز کهکشانی عبور - که در فاصله ای که به نظر می رسد به چشم را به حدود 13 برابر اندازه ظاهری ماه کامل است - و آن را در واقع نزدیکتر از چند روز قبل است. ادعاهای مختلف در مورد اینکه چرا این نشانه به ما بد وجود دارد، اما آنها را به تصادف از انقلاب با خورشید وارد شکاف تاریک به نحوی با portending فاجعه یا تصور اشتباه جوش که خورشید و زمین تبدیل شدن به تراز وسط قرار دارد با سیاه چاله در مرکز کهکشان اجازه می دهد تا به نوعی از کشش گرانشی عظیم بر روی زمین.
اعتصاب برای اولین بار در مقابل این نظریه، این است که انقلاب خود را به هر گونه حرکات ستاره ها یا هر چیزی در جهان خارج از زمین بستگی ندارد. این فقط اتفاق می افتد به روزی که زمین قطب شمال است که در فاصله دورتری از خورشید نوک.
دوم، زمین است، چرا که اثرات گرانشی کاهش نمایی دورتر می شود به درون طیف وسیعی از اثرات گرانشی قوی از سیاه چاله در مرکز کهکشان نیست. زمین 93 میلیون مایل از خورشید و 165 مایل کوادریلیون از سیاه چاله کهکشان راه شیری است. خورشید و ماه (یک توده کوچک، اما بسیار نزدیک تر است) تا حد زیادی از نیروهای گرانشی غالب بر روی زمین است. در طول این دوره از سال، فاصله ما از کهکشان راه شیری سیاه چاله در حدود یک قسمت در 900 میلیون - تقریبا به اندازه کافی برای ایجاد یک تغییر واقعی در کشش گرانش است. علاوه بر این، ما در واقع نزدیکترین به مرکز کهکشانی در تابستان، در نقطه انقلاب زمستانی است.
سوم، خورشید به نظر می رسد برای ورود به بخشی از آسمان شکاف تاریک اشغال شده توسط هر سال در همان زمان، و ورود آن وجود دارد در دسامبر 2012 دقیقا حاکی از هیچ چیز است.
لذت بردن از انقلاب، با تمام معنی، و شکاف تاریک، صف بندی، شعله های خورشیدی، reversals میدان مغناطیسی، تاثیرات بالقوه یا ادعایی مایا پایان جهان پیش بینی در راه است. به شما اجازه می دهد تا

  
فرانسیس ردیمرکز پرواز فضایی گودارد ناسا، گرین بلت، MD

NASA's Goddard Space Flight Center, Greenbelt, MD -View larger

 View larger
Thick dust clouds block our night-time view of the Milky Way, creating what is sometimes called the Dark Rift. The fact that -- from the viewpoint of Earth -- the sun aligns with these clouds, or the galactic center, near the winter solstice is no cause for concern. Credit: A. Fujii

One of the most bizarre theories about 2012 has built up with very little attention to facts. This idea holds that a cosmic alignment of the sun, Earth, the center of our galaxy -- or perhaps the galaxy's thick dust clouds -- on the winter solstice could for some unknown reason lead to destruction. Such alignments can occur but these are a regular occurrence and can cause no harm (and, indeed, will not even be at its closest alignment during the 2012 solstice.)

The details are as follows: Viewed far from city lights, a glowing path called the Milky Way can be seen arching across the starry sky. This path is formed from the light of millions of stars we cannot see individually. It coincides with the mid plane of our galaxy, which is why our galaxy is also named the Milky Way.

Thick dust clouds also populate the galaxy. And while infrared telescopes can see them clearly, our eyes detect these dark clouds only as irregular patches where they dim or block the Milky Way's faint glow. The most prominent dark lane stretches from the constellations Cygnus to Sagittarius and is often called the Great Rift, sometimes the Dark Rift.

Another impressive feature of our galaxy lies unseen in Sagittarius: the galactic center, about 28,000 light-years away, which hosts a black hole weighing some four million times the sun's mass.

The claim for 2012 links these two pieces of astronomical fact with a third -- the position of the sun near the galactic center on Dec. 21, the winter solstice for the Northern Hemisphere -- to produce something that makes no astronomical sense at all.

As Earth makes its way around the sun, the sun appears to move against the background stars, which is why the visible constellations slowly change with the seasons. On Dec. 21, 2012, the sun will pass about 6.6 degrees north of the galactic center -- that's a distance that looks to the eye to be about 13 times the full moon's apparent size -- and it's actually closer a couple of days earlier. There are different claims about why this bodes us ill, but they boil down to the coincidence of the solstice with the sun entering the Dark Rift somehow portending disaster or the mistaken notion that the sun and Earth becoming aligned with the black hole in the galactic center allows some kind of massive gravitational pull on Earth.

The first strike against this theory is that the solstice itself does not correlate to any movements of the stars or anything in the universe beyond Earth. It just happens to be the day that Earth's North Pole is tipped farthest from the sun.

Second, Earth is not within range of strong gravitational effects from the black hole at the center of the galaxy since gravitational effects decrease exponentially the farther away one gets. Earth is 93 million miles from the sun and 165 quadrillion miles from the Milky Way's black hole. The sun and the moon (a smaller mass, but much closer) are by far the most dominant gravitational forces on Earth. Throughout the course of the year, our distance from the Milky Way's black hole changes by about one part in 900 million – not nearly enough to cause a real change in gravity's pull. Moreover, we're actually nearest to the galactic center in the summer, not at the winter solstice.

Third, the sun appears to enter the part of the sky occupied by the Dark Rift every year at the same time, and its arrival there in Dec. 2012 portends precisely nothing.

Enjoy the solstice, by all means, and don't let the Dark Rift, alignments, solar flares, magnetic field reversals, potential impacts or alleged Maya end-of-the-world predictions get in the way.

  Francis Reddy
NASA's Goddard Space Flight Center, Greenbelt, MD

آلبرت اینشتین

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو
آلبرت اینشتین
Albert Einstein Head.jpg
متولد۱۴ مارس ۱۸۷۹
اولم، وورتمبرگ، آلمان
مرگ۱۸ آوریل ۱۹۵۵
پرینستون، نیوجرزی، آمریکا
محل زندگیآلمان
سوئیس
آمریکا
شهروند

آلمان (۱۸۷۹ تا ۱۸۹۶ و ۱۹۱۴ تا ۱۹۳۳)

سوئیس (۱۹۰۱ تا ۱۹۵۵)

آمریکا (۱۹۴۰ تا ۱۹۵۵)
ملیتآلمانی
رشته فعالیتفیزیک
محل کار

اداره ثبت اختراعات سوییس
دانشگاه زوریخ
دانشگاه چارلز پراگ
دانشگاه صنعتی زوریخ
دانشگاه لایدن

موسسه مطالعات پیشرفته

موسسه کایزر ویلهلم
دلیل شهرت

نسبیت عام، نسبیت خاص

حرکت براونی، اثر فوتوالکتریک
جوایزجایزه نوبل در فیزیک (۱۹۲۱)مدال کاپلی (۱۹۲۵)
دینیهودی فرهنگی [۱])

آلبرت اینشتین (به آلمانی: Albert Einstein) (زاده ۱۴ مارس ۱۸۷۹ - درگذشته ۱۸ آوریل ۱۹۵۵) فیزیک‌دان نظری آلمانی بود. او بیشتر به خاطر نظریّه نسبیت و بویژه برای هم‌ارزی جرم و انرژی (E=mc۲)(که معروف ترین فرمول جهان است{مدرک}) شهرت دارد. علاوه بر این، او در بسط تئوری کوانتوم و مکانیک آماری سهم عمده‌ای داشت. اینشتین جایزه نوبل فیزیک را در سال ۱۹۲۱ برای خدماتش به فیزیک نظری و به خصوص به خاطر کشف قانون اثر فوتوالکتریک دریافت کرد. او به دلیل تأثیرات چشمگیرش، به عنوان یکی از بزرگ‌ترین فیزیکدانانی شناخته می‌شود که به این جهان پا گذاشته‌اند.[۲][۳] در فرهنگ عامه، نام «اینشتین» مترادف هوش زیاد و نابغه شده‌است.

محتویات

 [نهفتن

[ویرایش] زندگی‌نامه

کودکی اینشتین

آلبرت اینشتین در ۱۴ مارس ۱۸۷۹ میلادی در ساعت ۱۱:۳۰ صبح به وقت محلی در یک خانواده یهودی در شهر اولم در ورتمبرگ آلمان، واقع در ۱۰۰ کیلومتری اشتوتگارت بدنیا آمد. پدرش هرمان اینشتین یک فروشنده بود که بعدها یک کارخانه الکتروشیمیایی را تأسیس کرد و مادرش، پولین نی کوچ نام داشت. آنها در کنیسه اشتوتگارت-باد با یکدیگر ازدواج کردند.

در زمان تولد، مادر آلبرت به خاطر اینکه سر او بسیار بزرگ بود و حالتی عجیب داشت بسیار نگران بود. هرچند که با رشد او، کم کم بزرگی سرش کمتر به چشم می‌آمد، اما از عکس‌های او معلوم است که سر او نسبت به بدنش بزرگ‌تر بوده‌است. به این ویژگی در افرادی که سرهای بزرگی دارند «سربزرگی خوش‌خیم» گفته می‌شود که هیچ ارتباطی با بیماری یا مشکلات ادراکی ندارد.

یکی دیگر از مشهورترین جنبه‌های کودکی اینشتین این است که او خیلی دیرتر از بچه‌های معمولی صحبت کردن را آغاز کرد. طبق ادعای خود اینشتین، او تا سن سه سالگی حرف زدن را آغاز نکرده بود و بعد از آن هم حتی تا سنین بالاتر از نه سالگی به سختی صحبت می‌کرد. به دلیل پیشرفت کند کلامی اینشتین، و گرایش او به بی‌توجهی به هر موضوعی که در مدرسه برایش خسته کننده بود و در مقابل توجه صرف او به مواردی که برایش جالب بودند باعث شده بود که برخی همچون خدمه منزل اینشتین، او را کند ذهن بدانند. البته در زندگی اینشتین، این اولین و آخرین باری نبود که چنین انگ‌ها و نظرات آسیب شناسانه‌ای به او نسبت داده می‌شد.

اعضای خانواده آلبرت، همگی یهودی‌هایی لاقید بودند و از همین رو، او در یک مدرسه ابتدایی کاتولیک درس می‌خواند. او با اصرار مادرش آموزش ویولون را فراگرفت. اگرچه او از همان ابتدای کار مشق ویولون را دوست نداشت و در نهایت نیز آنرا کنار گذاشت، اما بعدها آرامش عمیق خود را در سونات ویلون موتسارت بدست می‌آورد.

وقتی اینشتین پنج ساله بود، پدرش به او یک قطب‌نمای جیبی نشان داد و اینشتین پی برد که در فضای خالی چیزی بر روی سوزن تأثیر می‌گذارد. او بعدها این اتفاق را یکی از تحول‌آمیزترین اتفاقات زندگی‌اش توصیف کرد.

در سال ۱۸۸۹، دانشجویی به نام مکس تالمود (بعدها به نام تالمی)، که به مدت شش سال پنجشنبه شب‌ها به منزل خانواده اینشتین می‌آمد، [۴]، اینشتین را با مهم‌ترین متون علمی و فلسفی آشنا کرد، که از جمله آنها می‌توان به نقد خرد ناب از کانت اشاره کرد. همچنین در اواخر دوران کودکی و اوایل دوران بزرگسالی، دو عموی او با توصیه و تهیه کتاب‌هایی در زمینه علم، ریاضی و فلسفه، به رشد فکری او کمک می‌کردند.

در سال ۱۸۹۴، در پی ناموفق ماندن کسب‌وکار هرمان اینشتین در صنعت الکتروشیمی، خانوادهٔ اینشتین از مونیخ به پیوا- شهری در ایتالیا در نزدیکی میلان - مهاجرت کردند. اینشتین اولین فعالیت علمی خود را با عنوان بررسی وضعیت اتر در زمینه‌های مربوط به مغناطیس، در همان زمان برای یکی از عموهایش می‌نوشت. آلبرت برای تمام کردن درسهایش، در مدرسه شبانه روزی مونیخ ماند و پس از آنکه تنها توانست یک ترم را تمام کند در بهار سال ۱۸۹۵ دبیرستان را رها کرده و برای پیوستن به خانواده‌اش رهسپار پریوا شد. یک سال و نیم پیش از امتحانات نهایی، او بدون اطلاع والدینش و با متقاعد کردن مسئولین مدرسه به اینکه بواسطه یک گواهی پزشکی به او اجازه مرخصی بدهند مدرسه را ترک کرد و این بدان معنا بود که اینشتین هیچگونه گواهی در تحصیلات متوسطه کسب نکرد.[۵] در همان سال یعنی در سن ۱۶ سالگی، او آزمایش ذهنی که به آیینه آلبرت اینشتین شهرت دارد را انجام داد. او پس از خیره شدن به آیینه، آزمایش کرد که اگر با سرعت نور حرکت کند چه اتفاقی برای تصویرش خواهد افتاد؛ نتیجه‌گیری او مبنی بر اینکه سرعت نور مستقل از بیننده‌اش است، بعدها به یکی از دو فرضیه نسبیت خاص تبدیل شد.

در آزمون ورودی موسسه فدرال پلی تکنیک زوریخ - که امروزه به ETH زوریخ شهرت دارد - اگرچه امتیاز آلبرت در بخش ریاضی و علوم عالی شد، اما امتیاز پایین او در بخش ادبیات مانع از قبولی وی شد؛ پس از آن خانواده‌اش او را به آرائو در سوییس فرستادند تا تحصیلاتش را در آنجا به اتمام برساند. پس از آن دیگر معلوم بود که آلبرت آنگونه که پدرش می‌خواست مهندس الکترونیک نخواهد شد. او در آنجا به مطالعه تئوری الکترومغناطیس که بسیار کم به آن پرداخته شده، مشغول شد و در سال ۱۸۹۶ دیپلم خود را دریافت کرد. در این مدت او در منزل خانواده پروفسور یاست وینتلر اقامت کرد و در آنجا به عنوان اولین تجربه عاشقانه، به ماری دختر این خانواده علاقمند شد. مایا، خواهر اینشتین که نزدیکترین همراز او بود بعدها با پسر همان خانواده یعنی پل ازدواج کرد و و دوست او نیز یعنی مایکل بسو با دختر دیگر همان خانواده یعنی آنا وصلت کرد.[۶] پس از آن اینشتین در ماه اکتبر در موسسه فدرال پلی تکنیک ثبت نام کرد و به زوریخ رفت؛ در همین حال ماری نیز برای تدریس به اولسبرگ در سوییس رفت. او در همان سال شهروندی خود در ورتمبرگ را لغو کرد.

[ویرایش] روابط شخصی

اینشتین و میلوا ماریچ

در بهار سال ۱۸۹۶، میلوا ماریخ صربستانی که ابتدا در دانشگاه زوریخ در رشته پزشکی آغاز به تحصیل کرده بود، پس از یک ترم به موسسه فدرال پلی تکنیک آمد تا در آنجا به عنوان تنها زن در آن سال، در رشته‌ای که اینشتین درس می‌خواند تحصیلات خود را ادامه دهد. در طی سالهای بعد رابطه ماریخ با اینشتین به یک رابطه عاشقانه تبدیل شد، هرچند که مادر اینشتین به خاطر غیر یهودی بودن، سن بالا و نقص جسمانی ماریخ، به شدت با رابطه آنها مخالف بود.[۷]اینشتین در سال ۱۹۰۳ با میلوا ماریچ (Mileva Marić)، ازدواج کرد. قبل از ازدواج رسمی اینشتین با ماریچ، در سال ۱۹۰۲ آنها صاحب یک فرزند دختر به نام لیسرل[۸] شده بودند. لیسرل هنگامی متولد شد که ماریچ نزد خانواده خود در صربستان به سر می برد و انیشتن در برن سویس. از سرنوشت لیسرل اطلاع چندانی در دست نیست و تئوریهای مختلفی در مورد او وجود دارد که هیچکدام ثابت نشده اند. پس از ازدواج رسمی، اینشتین و ماریچ صاحب دو فرزند پسر به نامهای هانس آلبرت[۹] و ادوارد[۱۰] شدند. از سال ۱۹۱۴، اینشتین جدا از ماریچ و تنها در برلین زندگی می کرده است در حالیکه ماریچ و فرزندانش در زوریخ مانده بودند. بیماری اسکیزوفرنی ادوارد پسر اینشتین به شدت وی را عذاب می‌داد، و او بارها گفته بود بهتر بود ادوارد هیچگاه به دنیا نمی‌آمد.

اینشتین و السا (الزا)

از سال ۱۹۱۲، اینشین رابطه عاشقانه ای با دختر خاله بیوه اش (و نوه عموی پدرش) السا اینشتین[۱۱] برقرار کرده بود. او در فوریه سال ۱۹۱۹ از ماریچ طلاق گرفت و در ژوئن همان سال با السا ازدواج کرد. در طی طلاقش از ماریج، اینشتین به او قول داد که اگر صاحب جایزه نوبل شد، منافع مادی آن را در اختیار ماریچ بگذارد و نهایتاً نیز در سال ۱۹۲۳ این کار را انجام داد[۱۲]. السا از ازدواج سابقش دو دختر به نامهای ایلسه و مارگوت داشت اما او و اینشتین صاحب فرزند مشترکی نشدند.

اینشتین دخترخوانده های خود را می‌ستود و در نامه‌اش به السا در سال ۱۹۲۴، نوشت:

به اندازه دختر خودم، یا شاید بیشتر، مارگوت را دوست دارم، و کسی چه می‌داند اگر من پدر او بودم چه بچه بداخلاقی از وی پدید می‌آمد.

این نامه‌ها به عنوان شاهدی برای تکذیب ادعاها در مورد بی‌مهری اینشتین به خانواده‌اش به کار رفته‌است. پس از مهاجرت به آمریکا در سال ۱۹۳۳، در سال ۱۹۳۵ السا مبتلا به بیماری کبد و قلب شد و در دسامبر ۱۹۳۶ درگذشت.

[ویرایش] کار

پس از فارغ‌التحصیل شدن از دانشگاه، اینشتین نتوانست شغلی دانشگاهی پیدا کند. برخی از مورخان گرایشهای ضد یهودی را در ناکامی اینشتین در پیدا کردن شغل دخیل می دانند [۱۳]. پدر یکی از هم‌کلاسی‌هایش به او کمک کرد تا در یکی از دفاتر ثبت اختراع در سوئیس در سال ۱۹۰۲ استخدام شود. پس از انتشار نظریه نسبیت خاص و نظریه نسبت عام، اینشتن به شهرت و اعتبار دست یافت و در دانشگاههای متعددی به تدریس و تحقیق پرداخت. اینشتین تا سال ۱۹۳۲ مدیر انستیتوی فیزیک کایزر ویلهلم برلین آلمان و استاد یکی از دانشگاههای برلین (Humboldt University of Berlin) بود. در این سال او ابتدا چندین ماه در دانشگاه پرینستون به سر برد و سپس به دلیل قدرت گیری نازی ها در سال ۱۹۳۳، تصمیم گرفت که به آلمان برنگردد. در سال ۱۹۳۳ او شغلی در موسسه تحقیقات پیشرفته دانشگاه پرینستون بدست آورد و در حدود ۱۹۳۵ تصمیم گرفت که به طور طولانی مدت در آمریکا بماند.

[ویرایش] اینشتین و بمب اتمی

در سالهای ابتدایی جنگ جهانی، فیزیکدان مجارستانی، لئو زیلارد (Leó Szilárd)، پس از اطلاع از پیشرفتهای دانشمندان آلمانی در ایجاد واکنش زنجیره ای هسته ای، نامه ای برای روزولت تهیه کرد و از اینشتین خواست که نامه را امضا کند. زیلارد نسبتاً گمنام بود، اما اینشتین به واسطه نظریه های نسبیت و جایزه نوبل، شخص مشهوری به شمار می رفت. این نامه نقطه شروع پروژه مانهاتان برای ساخت بمب اتمی به شمار می رود؛ اما به واسطه فعالیتهای صلح جویانه سابق اینشتین، گرایشهای چپگرانه وی، و همچنین گزارشهای مغرضانه و بی پایه ای که اف بی آی در مورد ارتباط اینشتین با شوروی دریافت کرده بود، از شرکت او در پروژه مانهتان جلوگیری شد.

[ویرایش] نظریات

[ویرایش] نسبیت خاص

نوشتار اصلی: نسبیت خاص

نسبیت خاص یکی از نظریاتی است که اینشتین مطرح کرده و شامل سه پدیده در سرعت‌های بالا است:

[ویرایش] نسبیت عام

نوشتار اصلی: نسبیت عام

اینشتن در نوامبر سال ۱۹۱۵ یک سری سخنرانی‌هایی در آکادمی علوم پروس ایراد کرد که در آن نظریه جدید گرانش، موسوم به نسبیت عام را مطرح کرد. او در آخرین سخنرانی‌ای که ایراد کرد معادله‌ای را مطرح کرد که جانشین قانون جاذبه نیوتون شد. این معادله بعدها با نام معادله میدان اینشتین شناخته شد که با تانسور اینشتین معرفی می شود. *[۱۴] این نظریه قائل به این است که نه تنها کسانی که با یک سرعت ثابت در حرکتند، بلکه تمامی ناظران یکسان و هم ارز هستند. در نسبیت عام، گرانش دیگر نیرو محسوب نمی‌شود (مانند قانون جاذبه نیوتون)، بلکه آن نتیجه خمیدگی مکان- زمان است.

به خاطر جنگ، مقالاتی که اینشتین در مورد نسبیت عام چاپ کرده بود، در خارج از آلمان در دسترس نبود. خبر نظریه جدید اینشتین توسط فیزیکدانهای هلندی هنریک آنتون لورنتز و پل اهرنفست و همکار آنها ویلیام دو سیتر که مدیر رصد خانه لیدن بود، به منجمان انگلیسی زبان در انگلیس و آمریکا رسانده شد. در انگلیس، آرتور استنلی ادینگتون دبیر انجمن نجوم سلطنتی از دو سیتر خواست تا یک سری مقالاتی به زبان انگلیسی به نفع منجمان بنویسد. نظریه جدید او را مجذوب خود ساخته بود و از این رو یکی از مدافعان و مبلغان اصلی نسبیت شد..[۱۵] اغلب منجمان هندسی سازی گرانش توسط اینشتین را نمی‌پسندیدند و معتقد بودند پیش بینی‌های او در مورد خمیدگی نور و به قرمزی گرایی گرانشی درست از آب در نخواهد آمد. در سال ۱۹۱۷، منجمان رصدخانه ویلسون در کالیفرنیای جنوبی نتایج تحلیل طیف نور را که در ظاهر نشان می‌داد که در پرتو خورشید به قرمزی گرایی گرانشی وجود ندارد، منتشر کردند.[۱۶] در سال ۱۹۱۸، منجمان رصدخانه لیک در شمال کالیفرنیا تصاویری از خورشیدگرفتگی که در ایالات متحده قابل رویت بود گرفتند. پس از پایان جنگ، آنها نتایج بررسی‌های خود را اعلام کردند و مدعی شدند که پیش بینی نسبیت عام اینشتین در خصوص خمیدگی نور اشتباه بوده‌است. با این حال آنها به خاطر خطاهای احتمالی فراوان، هیچگاه اقدام به چاپ نتایجی که به دست آورده بودند نکردند.[۱۷]

آرتور استنلی ادینگتون، طی سفرهایی که درماه می‌سال ۱۹۱۹ در زمانی که خورشید گرفتگی در بریتانیا رخ داد، به سوبرال سیارا برزیل و جزیره پرینسیپ در ساحل غربی آفریقا داشت، اندازه گیری خمیدگی گرانشی عدسی نور ستاره را به هنگام عبور از نزدیکی خورشید تحت نظارت داشت و در نهایت به این نتیجه رسید که محل قرار گرفتن ستاره از خورشید دورتر است. این حالت عدسی گرایی گرانشی نامیده می‌شود و وضعیت ستاره‌های مشاهده شده دو برابر حالتی بود که فیزیک نیوتنی پیش بینی می‌کرد. معهذا، این حالت با پیش بینی هم ارزی میدانی اینشتین (هم ارزی میدانی) نسبیت عام همخوان بود. ادینگتون اعلام کرد که نتایج به دست آمده پیش بینی اینشتین را تایید می‌کند و مجله تایمز در هفتم نوامبر آن سال با اتنخاب تیتر زیر تایید شدن پیش بینی اینشتین را گزارش کرد: ""انقلابی در علم، نظریه‌ای جدید در مورد جهان، ایده‌های نیوتن اعتبار خود را از دست می‌دهد."" ماکس بورن، برنده جایزه نوبل از نسبیت عام به عنوان ‹‹ بزرگ‌ترین دستاورد و شاهکار تفکر بشری در مورد طبیعت›› بر شمرد و پل دیراک نیز که یکی از برندگان جایزه نوبل است، از آن به عنوان ‹‹ بزرگ‌ترین اکتشاف علمی آن زمان›› یاد کرد.[۱۸] این اظهار نظرها و تبلیغات متعاقب از آن، باعث شهرت و معروفیت اینشتین شد. او در سطح جهانی معروف شد که موفقیت استثنایی و خاصی برای یک دانشمند محسوب می‌شود.

با این حال هنوز هم بسیاری از دانشمندان به دلایل مختلفی که شامل دلایل علمی (مخالفت با تفسیر اینشتین از آزمایش‌های انجام شده، اعتقاد به اتر و یا ضرورت وجود ملاک مطلق) و دلایل روانی - اجتماعی (محافظه کاری، یهود ستیزی) - می‌شد، نظریات اینشتین را نمی‌پذیرفتند. به نظر اینشتین، اغلب مخالفتهایی که با نظریه او می‌شد، از جانب آزمایش باورانی بود که درک ناچیزی از نظریه مطرح شده داشتند.[۱۹]

شهرتی که اینشتین بعد از چاپ مقاله ۱۹۱۹ دست آورده بود، باعث شد بسیاری از دانشمندان نسبت به او ابراز نفرت و انزجار کنند و نفرت و انزجار برخی از آنها حتی تا دهه ۳۰ نیز ادامه یافت. مباحث زیادی در مورد ابراز انزجار نسبت به شهرت و معروفیت اینشتین وجود دارد، بویژه در میان آن دسته از فیزیک‌دانان آلمانی که بعدها جنبش ضد اینشتینی ‹‹دویچه فیزیک›› را در مقدمه Klaus Hentschel به معنای ‹‹ فیزیک و سوسیالسم اجتماعی›› به راه انداختند [۲۰] اینشتین در ۳۰ مارس سال ۱۹۲۱، یعنی همان سالی که برنده جایزه نوبل شد، برای ایراد سخنرانی در مورد نظریه جدید نسیبت به نیویورک رفت. اگرچه امروزه اینشتین به خاطر فعالیتهایش در مورد نسبیت شهرت یافته، اما جایزه نوبل به خاطر کارهای او در مورد اثر فوتوالکتریک به او اعطا شد، چرا که در مورد نسبیت عام در آن زمان هنوز اختلاف نظر وجود داشت. هیات نوبل در خود به این نتیجه رسیدند که اشاره به آن نظریه اینشتین در نوبل که اختلاف نظر و مخالفت در مورد آن کمتر است، بیشتر مورد قبول جامعه علمی واقع خواهد شد.

[ویرایش] تفسیر کوپنهاگی

اینشتین و نیلز بور در طول دهه ۱۹۲۰ بر سر نظریه کوانتم اختلاف دارند. این عکس توسط پاول ارنفست در دسامبر سال ۱۹۲۵ در خلال سفر وی به لایدن گرفته شده‌است

در سال ۱۹۰۹ اینشتین در حضور جمعی از فیزیکدانان، مقاله‌ای تحت عنوان (Über die Entwicklung unserer Anschauungen über das Wesen und die Konstitution der Strahlung) ‹‹ شکل گیری نظریات و عقاید ما در مورد اجزای سازنده و ماهیت انرژی تابشی›› درمورد تاریخ نظریه اتر و مهم‌تر از آن در مورد اندازه گیری نور ارائه کرد. اینشتین در این مقاله و مقاله‌ای که پیش از آن در سال ۱۹۰۹ ارائه کرده بود، نشان داد که کوانتوم انرژی که توسط ماکس پلانک مطرح شده، نیز حامل مقدار حرکت مشخص و معینی بوده و از بسیاری جهات به گونه‌ای عمل می‌کرد که گویی آنها ذرات مستقل و خاصی بوده‌اند. این مقاله نشانگر ارائه مفهوم جدید و بی سابقه فوتون بود (اگرچه این اصطلاح چندین سال بعد و طی مقاله‌ای به سال ۱۹۲۶ توسط گیلبرن لوئیز مطرح شد). حتی مهم‌تر از آن این است که اینشتین نشان داد که نور می‌بایست به طور هم‌زمان یک موج و یک ذره باشد. اینشتین همچنین بدرستی پیش بینی کرد که فیزیک در آستانه انقلابی قرار داشت که ایجاب می‌کرد آنها این ماهیتهای دوگانه نور را یکسان و واحد سازند. با وجود این، پیشنهاد خود او برای راه حل یعنی اینکه هم ارزی‌های مطرح شده توسط جیمز ماکسول برای میدانهای الکترومغناطیسی تعدیل شوند تا زمینه برای راه حلهای موجی که با غرایب میدانی عجین هستند، فراهم شود، هیچگاه بسط و توسعه نیافت. این در حالی است که این پیشنهاد بر نظریات ‹‹ موج آزمایشی›› ‹‹ لوئیز دی بروگلی›› در ارتباط با مکانیک کوانتوم تأثیر داشته‌است.

[ویرایش] جبر باوری

با نشستن نظریه جدید مکانیک کوانتوم به جای نظریه کوانتوم اولیه که از اواسط دهه ۳۰ قرن ۲۰ آغاز شد، اینشتین اعتراضات خود را نسبت به تفسیر کپنهاکی از هم ارزی‌های جدید مطرح کرد. مخالفت و اعتراض اینشتین در این باره تا آخر عمرش ادامه یافت. به باور اکثریت افراد علت این مخالفت و اعتراض این بوده‌است که اینشتین فردی جبر باور و انعطاف ناپذیر بوده‌است. آنها به نامه‌ای اشاره می‌کنند که اینشتین در سال ۱۹۲۶ به ماکس بورن نوشته و در آن آورده‌است:

مکانیک کوانتوم قطعا مخالف آن چیزی است که تاریخ همیشه ما را به آن می‌خواند. اما صدایی از درون به من می‌گوید که این هنوز چیز حقیقی نیست. نظریه چیزهای زیادی می‌گوید، اما هرگز ما را گامی به راز آن قدیمی ترین نزدیک نمی‌کند. من به هر حال معتقد هستم که خداوند نرد بازی نمی‌کند.

در جواب به این نوشته، نیلز بوهر که در مورد نظریه کوانتوم با اینشتین اختلاف نظر شدیدی داشت، خطاب به اینشتین چنین گفت:

از تعیین تکلیف کردن برای خدا دست بکش

[نیازمند منبع]

مناظرات بوهر- اینشتین در مورد جنبه‌های اساسی مکانیک کوانتوم در کنفرانس‌های سولوای انجام می‌شد. بخش مهم دیگری از دیدگاه اینشتین مقاله مشهوری است که در سال ۱۹۳۵ توسط اینشتین، پودولسکی و روزن نوشته شد.[۲۱] به زعم برخی فیزیک دانان این مقاله یکی دیگر از مواردی است که این نظریه را تقویت می‌کند که اینشتین جبر باور بوده‌است.

البته جا دارد از نظر کاملاً متفاوت اینشتین در مورد ارتودوکسی کوانتوم دفاع کرد. خود اینشتین گفته‌های بیشتری در این زمینه منتشر کرد و اظهار نظر گیرایی و قاطعانه‌ای توسط یکی از هم عصران او، یعنی وولف گانگ پولی صورت پذیرفت. نقل قولی با مضمون ‹‹ خداوند نرد بازی نمی‌کند›› که در بالا به آن اشاره شد، در ابتدای کار اینشتین و توسط او مطرح شده بود، اما بیانیه‌ها و گفته‌هایی که بعدها از اینشتین داریم حول موضوعات دیگری می‌چرخد.[۲۲] نقل قول وولف گانگ به شرح ذیل است:[۲۳]

.. من نمی‌توانستم در آن زمان که شما در مورد اینشتین در نامه‌ای یا دست نوشته‌ای صحبت می‌کردید، او را شناسایی کنم. به نظرم چنین می‌آمد که شما یک اینشتین احمق برای خود ترسیم کرده‌اید و با کبکبه و دبدبه خاصی او را به زمین کوبیده‌اید. بویژه آنکه اینشتین مفهوم جبر باوری را آنگونه که شماها مطرح می‌کنید، اساسی و بنیادین در نظر نمی‌گرفته‌است ؛ (همان طور که خودش به کرات این موضوع را برای من بازگو کرده‌است). او با استدلال می‌گوید که برای پذیرش نظریات معیارهایی را به کار می‌بندد. سوال این است که ‹‹ آیا این به غایت جبرباورانه است؟... او خیلی هم از دست تو ناراحت نبود، فقط می‌گفت تو آدمی هستی که به گفته‌های کسی گوش نمی‌دهی. .
(emphasis due to Pauli)

[ویرایش] نقص و واقع گرایی

بسیاری از اظهار نظرات بیان شده توسط اینشتین حکایت از اعتقاد او به ناقص بودن مکانیک کوانتوم است. این مساله برای اولین بار در مقاله مشهوری که در سال ۱۹۳۵ توسط اینشتین، پودولسکی و روزن به نام پارادوکس EPR نوشته شد، مطرح گردید.[۲۴] و برای بار دوم در کتابی تحت عنوان آلبرت اینشتین، فیلسوف - دانشمند به سال ۱۹۴۹ عنوان شد. .[۲۵]The "EPR" مقاله تحت عنوان آیا توصیف مکانیکی کوانتوم و واقعیت فیزیکی را می‌توان کامل در نظر گرفت؟ بود و در آن چنین نتیجه گیری شد: از آنجایی ما نشان داده‌ایم که عملکرد موج توصیف کاملی از واقعیت فیزیکی را به دست نمی‌دهد، ما این سوال را که آیا چنین توصیفی وجود دارد یا خیر حل نشده و بی پاسخ رها کردیم. با این حال، به اعتقاد ما چنین نظریه‌ای ممکن و میسر است. اینشتین پیشنهاد آزمایشی جالب توجهی را را ارائه می‌کند که تا حدودی با گربه شرودینگر مشابه‌است. او با پرداختن به موضوع متلاشی شدن رادیواکتیوی اتم کار خود را آغاز می‌کند. اگر کسی با یک اتم غیر متلاشی نشده کار خود را آغاز کند و منتظر وقفه زمانی خاصی باشد، در آن صورت نظریه کوانتوم این احتمال را می‌دهد که آن اتم دستخوش متلاشی شدن رادیواکتیوی قرار گرفته و دچار تغییر شده‌است. بدین ترتیب، اینشتین روش ذیل را به عنوان راهی برای پی بردن به متلاشی شدن مفروض می‌دارد:

به جای آنکه یک سیستمی را مورد نظر قرار دهند که تنها از یک اتم رادیواکتیوی (و روند تغییرو دگرگون آن) تشکیل شده، شما سیستمی را در نظر می‌گیرید که همچنین شامل راهی برای اندازه گیری تغییر و تحول رادیواکتیوی است. من باب مثال، یک شمارگر گایگر که دارای مکانیسم ثبت خودکار است. بگذارید که به آن یک باریکه ثبت اضافه کنیم که با مکانیسم کوکی به حرکت در آید و روی آن با حرکت شمارگر علامتی گذاشته شود. بله، از منظر مکانیک کوانتوم این سیستم جمعی بسیار پیچیده‌است و فضای پیکر بندی آن دارای گستره زیادی است. اما اگر قرار باشد به این سیستم مجعی از منظر مکانیک کوانتوم پرداخته شود، اساسا اعتراضی بر آن وارد نیست. در اینجا نیز نظریه احتمال هر یک از پیکربندی‌ها تمامی مختصات را برای هر لحظه در هر بار در نظر می‌گیرد. اگر کسی تمامی پیکربندی‌های مختصات را در نظر بگیرد، برای یک زمان طولانی در مقایسه با زمان متوسط متلاشی شدن هر یک از اتمهای رادیواکتیو، (دست کم) یک نشانه - ثبت روی باریکه کاغذی پدیدار خواهد شد. برای نیل به مختصات - پیکربندی وضعیت خاصی از نشانه باید روی باریکه کاغذی مطابقت و همخوانی داشته باشد. اما، تا آنجا که این نظریه، نشان می‌دهد تنها احتمال نسبی مختصات-پیکربندی قابل تصور است، این نظریه همچنین، بی آنکه مکان و موقعیت مشخص و معینی برای نشانه قائل باشد، احتمالات نسبی برای وضعیتهای نشانه بر روی باریکه کاغذی را می‌پذیرد.

اینشتین هیچگاه نسبت به روشها و افکار احتمالی و نیز در مورد آنها بی اعتنا نبود و آنها را رد نمی‌کرد. خود اینشتین یکی از متخصصان آمار بود. ,[۲۶] که از تحلیل آماری در کارهایش در ارتباط با پشنهاد براون و مقالاتی که پیش از سال ۱۹۰۵ به چاپ رسیده بود، استفاده می‌کرد. اینشتین حتی وحدت گیبز را کشف کرده بود. معهذا، بنا به گفته اکثر فیزیکدانها او بر این باور بود که بی علت انگاری یکی از معیارها برای مطرح کردن اعتراض قاطعانه به نظریه فیزیکی است. دلیلی که پولی ارائه می‌کند در تضاد با این باور است، و گفته‌های خود اینشتین بیانگر آن است که او بر عدم تکامل به مثابه دغدغه اصلی خود تمرکز و تاکید داشت.

جان استوارت بل در تحقیقاتی که در مورد اینشتین، پودولسکی و روزن انجام داد، به نتایج جالب توجه (تئوری بل) و نابرابری بل بیشتری دست یافت. بر اساس تحلیل EPR در مورد عقاید و تفکراتی که در خصوص نتایج قابل استنتاج از این مساله بیان شده، تفاوت و اختلاف وجود دارد. به زعم بل، نامکانی کوانتوم محرز شده است؛ این در حالی است که دیگران قائل به مرگ علیت باوری هستند.

[ویرایش] نظریه میدان یکنواخت

پس از شرح و بسط نظریه نسبیت، تلاشهای تحقیقاتی اینشتین عمدتاً شامل یک سری اقدامات جهت تعمیم نظریه نیروی جاذبه بود که به منظور یکپارچه ساختن و آسان سازی قانون فیزیک، بویژه نیروی جاذبه و الکترومغتاطیسم بود. او در سال ۱۹۵۰ به تشریح این کار پرداخت، و در یک مقاله علمی آمریکایی از آن تحت عنوان نظریه میدان یکنواخت یاد کرد. راهنما و الهام بخش اینشتین این نظر و عقیده بود که یک منبع واحد برای کل قوانین فیزیکی وجود دارد.

اینشتین در تحقیقاتش در مورد نظریه نسبیت عام به طور فزاینده‌ای منزوی و از دیگران جدا شد و تلاشهای او در نهایت عقیم و بی نتیجه بود. بویژه، اینشتین در پیگیری وحدت نیروهای اساسی، به طور کل کارهای انجام شده در جامعه فیزیک را نادیده گرفت (و بالعکس)؛ بویژه کشف نیروی اتمی قوی و نیروی اتمی ضعیف که تا حدود ۱۹۷۰؛ یعنی ۱۵ سال پس از مرگ اینشتین به طور مستقل شناخته نشده بود. هدف اینشتین از یکپارچه سازی قوانین فیزیک تحت لوای یک الگوی واحد هنوز هم برای یکپارچه سازی نیروها به قوت خود باقی است.

[ویرایش] ویژگی‌های شخصی

انیشتین در نوازندگی ویلون مهارت داشت.[۲۷] وی از کودکی تلاش داشت تا برای شمار بیشتری از همنوعان خود و به‌ویژه کسانی که در دور و بر او می‌زیسته‌اند سودمند باشد. ویژگی دوم او ذوق هنری او بود که انیشتین را وامی‌داشت که نه تنها اندیشه کلی مومی خود را به شیوه‌ای روشن و منطقی سازمان دهد بلکه روش سازمان‌دهی و بهینه‌سازی آنها نیز به شیوه‌ای باشد که هم خود او و هم مستمعان، از دید جهان‌شناسی لذت برند. هدف انیشتین این بود که فضای مطلق را از فیزیک براندازد، نظریه نسبیت ۱۹۰۵ که در آن اینشتین فقط به حرکت راستخط یکسان پرداخته بود اینشتین با کمک از اصل تعادل پدیده‌های جدیدی را در گفتگوی نور پیش بینی کند که قابل مشاهده بوده‌اند و می‌توانست درستی نظریه نوین او را از دید تجربی تایید کرد.[نیازمند منبع]

[ویرایش] دیدگاه‌های سیاسی

اینشتین خود را یک صلح‌طلب [۲۸] و بشردوست قلمداد می‌کرد، [۲۸] و خود را در سال‌های بعدی، یک سوسیال دموکرات متعهد قلمداد می‌کرد. او یک بار گفت، «از نظر من نگرش گاندی روشن‌بینانه‌ترین نگرش در میان تمامی سیاست‌مداران زمان ماست. باید تلاش کنیم تا با روحیه وی کارها را انجام دهیم، نه آنکه برای نبرد برای آرمان‌هایمان به خشونت متوسل شویم، بلکه باید این کار را به دور از تمامی پلیدی‌ها انجام دهیم. اینشتین که عمیقا تحت تأثیر گاندی قرار داشت، یک بار در مورد گاندی گفت:

نسل‌های بعدی به سختی باور خواهند کرد که روزگاری چنین موجودی از گوشت و پوست بر روی زمین می‌زیسته‌است.

گاهی اوقات عقاید اینشتین جنجال‌برانگیز بود. آلبرت اینشتین در مقاله‌ای با نام چرا سوسیالیسم؟ در سال ۱۹۴۹، [۲۹] به توصیف مرحله شکارگری رشد انسان پرداخته، و از جامعه سرمایه‌دار، به عنوان منبع پلیدی که باید بر آن فائق آمد نام برده‌است. او با رژیم‌های خودکامه در اتحاد شوروی و دیگر نقاط جهان مخالف بود، و همواره از مزایای سیستم سوسیال دموکرات که ترکیبی از یک اقتصاد برنامه‌ریزی شده توام با احترام به حقوق بشر بود سخن می‌گفت. اینشتین یکی از بنیانگذاران حزب دمکرات آلمان و یکی از اعضای اتحادیه فدراسیون معلمان آمریکا از اتحادیه‌های وابسته به فدراسیون کارگران آمریکا - کنگره سازمانهای صنعتی بود.

اینشتین دخالت بسیاری در جنبش حقوق مدنی داشت. او یکی از دوستان نزدیک پل رابسون در طول بیش از ۲۰ سال بوده‌است. اینشتین یکی از اعضای چندین گروه طرفدار حقوق بشر (از جمله بخش پرینستون NAACP) بود که رهبری بسیاری از جنبش‌های آن را پل رابسون بر عهده داشت. او به همراه پل رابسون ریاست «نهضت پایان زجرکشی در آمریکاً را بر عهده داشت. زمانی که دبلیو. ای. بی. دوبویس در دهه هشتاد عمر خود در طول دوره مک‌کارتی به نحوی جاهلانه متهم به جاسوسی برای کمونیست‌ها شد، اینشتین اعلام کرد داوطلبانه حاضر است به عنوان یکی از شهودی که به نفع وی شهادت می‌دهد در جلسه دادگاه حاضر شود. بلافاصله پس از آنکه اعلام شد اینشتین قرار است در جایگاه شهود قرار گیرد این پرونده رد شد. اینشتین گفته‌است "نژادپرستی بزرگ‌ترین بیماری آمریکاست".

اف‌بی‌آی پرونده‌ای ۱۴۲۷ صفحه‌ای در مورد فعالیت‌های اینشتین داشت و توصیه می‌کرد که به موجب قانون اخراج بیگانگان از مهاجرت اینشتین به آمریکا ممانعت شود، این اداره اینشتین را متهم به «اعتقاد به اصلی خاص و پیروی و تبلیغ و تدریس آن می‌دانست که از نظر قانون، و به اعتقاد دادگاه‌ها، منجر به ' ایجاد هرج‌ومرج‌طلبی و ایجاد دولتی می‌شد که تنها به اسم دولت'»«نامیده می‌شد. آنان همچنین اینشتین را متهم به»«عضویت، حمایت مالی، یا وابستگی به سی‌وچهار جبهه کمونیست در بین سال‌های ۱۹۳۷ و ۱۹۵۴»«و»«نیز رهبری افتخاری سه سازمان کمونیستی»" کردند.[۳۰] بسیاری از اسناد این پرونده عمدتاً توسط گروه‌های سیاسی غیرنظامی به اف‌بی‌آی تحویل شد، و خود اف‌بی‌آی آنها را تهیه نکرده بود.

اینشتین با دولت‌های مستبد مخالف بود، و به همبن دلیل (و به خاطر یهودی بودن)، با رژیم نازی نیز مخالف بوده و بلافاصله پس از آنکه این رژیم به قدرت رسید از آلمان گریخت. هم‌زمان، کارل اینشتین خواهرزاده هرج‌ومرج‌طلب او، که دارای بسیاری از عقاید اینشتین بود، سرگرم جنگ با فاشیست‌ها در جنگ داخلی اسپانیا بود. اینشتین ابتدا با تولید بمب اتم موافق بود، هدف وی اطمینان یافتن از این نکته بود که هیتلر زودتر به سلاح اتمی دست نیابد. او با ارسال نامه خطاب به رئیس‌جمهور روزولت (به تاریخ ۲ اوت، ۱۹۳۹، پیش از آغاز جنگ جهانی دوم، که احتملا توسط لئو زیلارد نوشته شده بود دولت آمریکا را تشویق به آغاز برنامه‌ای برای تولید سلاح هسته‌ای کرد. روزولت با ایجاد کمیته‌ای برای بررسی استفاده از اورانیوم به عنوان سلاح به این نامه پاسخ گفت، و چند سال بعد پروژه منهتن جایگزین این کمیته شد.

اما پس از جنگ، اینشتین برای خلع سلاح هسته‌ای و تشکیل یک دولت جهانی مبارزه کرد:

من نمی‌دانم چگونه جنگ سوم جهانی به وقوع خواهد پیوست، اما می‌دانم که مردم در جنگ جهانی چهارم با چوب و سنگ به جنگ هم می‌روند.[۳۱]
اسکناس شکل جدید اسرائیل در سال ۱۹۶۸ با تصویر اینشتین

[ویرایش] صهیونیسم

آینشتاین حامی سرشناسی هم برای صهیونیسم کارگری و هم برای تلاشهای پیش برنده همکاری یهودی-عربی بود.[۳۲] او در زمان قیومیت بریتانیا بر فلسطین از ایجاد وطن ملی یهودی حمایت می‌کرد ولی در ابتدا مخالف ایده یک دولت یهودی دارای مرز، یک ارتش و درجه‌ای از قدرت دنیوی بود.[۳۳]

آلبرت آینشتاین و همسر اش الزا در این عکس به همراه رهبران صهیونیست، حییم وایزمن، رییس جمهور آینده اسرائیل، همسر اش دکتر وره وایزمن، مناحیم اوسیسکین، و بن-زایان موسینسن به هنگام ورود به نیویورک در ۱۹۲۱ دیده می‌شوند.

اینشتین در سال ۱۹۳۹ کتابی نیز به نام «درباره صهیونیسم»(About Zionism) نوشت.[۳۴] او پس از سفر به آمریکا به سخنرانی‌هایش به نفع صهیونیسم ادامه داد.[۳۵] اینشتین در یک سخنرانی در هتل کومودور نیویورک، به مردم گفت «آگاهی من از ماهیت اصلی یهودیت با عقیده یک کشور یهودی دارای مرز، ارتش، و درجه‌ای از قدرت دنیوی هر چقدر هم که متعادل باشد، مخالف است. من نگران آسیب داخلی هستم که یهودیت متحمل آن خواهد شد».[۳۶] او همچنین یک نامه سرگشاده منتشر شده در نیویورک تایمز [۳۷] را نیز امضا کرد این نامه مناخیم بگین و حزب ملی‌گرای هروت را خصوصا برای برخورد نامناسب با بومیان عرب در جریان دیر یاسین توسط ارگون پیشینیان هروت محکوم کرد.

علی‌رغم این نگرانی‌ها، او در تأسیس دانشگاه عبری در اورشلیم، فعالیت بسیاری کرد و در سال (۱۹۳۰) کتابی با عنوان «در مورد صهیونیسم: مجموعه مقالات و سخنرانی‌های استاد آلبرت اینشتین»، منتشر کرد و مقالات خود را وقف آن دانشگاه کرد.

در سال ۱۹۵۲ و پس از درگذشت حییم وایزمن، عزرائیل کارلیباخ، روزنامه‌نگار پرنفوذ اسرائیلی در نامه‌ای به آلبرت اینشتین پیشنهاد داد که مقام رئیس‌جمهوری اسرائیل را بپذیرد، اما اینشتین این پیشنهاد را نپذیرفت و گفت که فاقد توانایی لازم برای این کار است؛ و به بهانه اشتغالات علمی از پذیرش این مسئولیت سر باز زد.

آلبرت اینشتین از ۱۹ اوت، ۱۹۴۶، با اعلام تشکیل بنیاد آموزش عالی آلبرت اینشتین ارتباط نزدیکی با طرح‌هایی داشت که مطبوعات از آن تحت عنوان «یک دانشگاه همگانی یهودی» نام می‌برد،

اما وی در ۲۲ ژوئن، ۱۹۴۷، از حمایت از این بنیاد دست برداشت و با استفاده از نامش در این بنیاد مخالفت کرد. این دانشگاه در سال ۱۹۴۸ با نام دانشگاه برندیس افتتاح شد.

اینشتین، به همراه آلبرت شوایتزر و برتراند راسل، علیه آزمایش هسته‌ای و بمب اتم مبارزه کردند. اینشتین به عنوان آخرین اقدام عمومی خود، تنها چند روز پیش از مرگ، بیانیه راسل-اینشتین را امضا کرد، که این اقدام وی منجر به برگزاری کنفرانس پوگواش در مورد علوم و امور جهان شد.

[ویرایش] تابعیت

اینشتین در آلمان به دنیا آمد. وی در ۱۷ سالگی، در ۲۸ ژانویه ۱۸۹۶ با تأیید پدرش خواستار خروج از تابعیت آلمانی خود شد و تا پنج سال یک بی‌تابعیت بود. در ۲۱ فوریه ۱۹۰۱ تابعیت سوئیس را به دست آورد و تا پایان عمر یک شهروند سوئیس بود. اینشتین در ۱۹۱۴ یعنی زمانی که وارد خدمات اجتماعی پروس شد به تابعیت پروس درآمد، اما به دلیل موقعیت سیاسی و آزار و اذیت یهودیان در آلمان نازی، او خدمات اجتماعی را در مارس ۱۹۳۳ رها کرد و در نتیجه تابعیت پروس (آلمان) را نیز از دست داد. در ۱ اکتبر ۱۹۴۰ اینشتین تابعیت ایالات متحده آمریکا را به دست آورد. او تا زمان مرگ ۱۸ آوریل ۱۹۵۵ هم تبعه ایالات متحده آمریکا و هم تبعه سوئیس بود.[۳۸]

[ویرایش] اینشتین در دنیای تفریحات

آلبرت اینشتین تبدیل به موضوع تعدادی رمان، فیلم و نمایش‌نامه، از جمله رمان رمان‌نویس فرانسوی ژان‌کلود کاریر در سال ۲۰۰۵، با نام Einstein S'il Vous Plait (به معنی لطفا آقای اینشتین)، فیلم بی‌اهمیتی ساخته نیکولاس روگ، فیلم آی‌کیو ساخته فرد شپیسی (در این فیلم والتر متهو نقش اینشتین را ایفا می‌کرد)، رمان «رویاهای اینشتین» نوشته آلن لایتمن، و نمایشنامه طنز «پیکاسو در چابکی خرگوش نوشته استیو مارتین شد. اینشتین همچنین موضوع اپرای بی‌همتای اینشتین در ساحل اثر فیلیپ گلس بود. شخصیت طنز اینشتین موضوع نمایش‌نامه تک‌بازیگر اد متزگر با نام آلبرت اینشتین: قلندر اهل عمل نیز بود.

اغلب در داستان‌ها از وی به عنوان الگویی برای ترسیم دانشمندان دیوانه و اساتید حواس‌پرت استفاده می‌شود، چرا که شخصیت وی و مدل موهایش نمایانگر بی‌قاعدگی، یا حتی دیوانگی است و اغلب مورد تقلید یا اغراق قرار می‌گیرد. فردریک گلدن نویسنده تایم از اینشتین به عنوان تحقق رویای یک کارکاتوریست یاد کرده‌است.[۳۹]

در جشن تولد ۷۲ سالگی اینشتین در سال ۱۹۵۱، آرتور ساسه عکاس یو پی آی تلاش می‌کرد تا وی را متقاعد کند که در برابر دوربین لبخند بزند. اینشتین که این کار را آن روز بارها برای عکاس انجام داده بود، در عوض زبان خود را از دهان خارج کرد.[۴۰] این تصویر به خاطر به تصویر کشیدن تعارض در رفتار یک دانشمند نابغه و سبک سری وی تبدیل به نمادی در فرهنگ عامه شده‌است. یاهو سیریس، یک فیلم‌ساز استرالیایی، این تصویر را به عنوان الهام بین‌المللی برای فیلم بین‌المللی و نابهنگام اینشتین جوان استفاده کرد. این تصویر همچنین در انگلیس به عنوان بخشی از آموزش خوانش پریشی به کار می‌رود، که طی آن مجموعه‌ای از پوسترهای دانشمندان، متفکران و هنرمندان بزرگ به تصویر کشیده شده و ادعا می‌شود (این امر در پوسترها مشخص نشده) که همه آنان مبتلا به خوانش‌پریشی هستند.

[ویرایش] اظهارات و بحث‌ها

بر اساس برخی اظهارات اینشتین یک دانش‌آموز ضعیف بوده و در آموزش با سختی مواجه بوده‌است، یا اینکه دارای نوعی وهم‌گرایی (همچون درخودماندگی، یا نارسایی آسپرجرخوانش پریشی، و یا نارسایی بیش‌فعالی فاقد توجه است. بر اساس زندگی‌نامه اینشتین به قلم پیس، این اظهارات بی‌اساس هستند. برخی محققان نیز گهگاه خلاف آن را ادعا کرده‌اند، [۴۱] اما اکثر مورخان و پزشکان اعتقاد چندانی به تشخیص طبی در گذشته خصوصا در مورد شرایط حاد و بحرانی همچون نارسایی بیش‌فعالی فاقد توجه نداشته‌اند. بررسی مغز آلبرت اینشتین پس از مرگ وی هیچگونه شواهد خاصی در مورد بیماری خاصی به دست نداده‌است.

اینشتین در سال ۱۸۹۶ دیپلم خود را گرفت. ۶ بهترین نمره ممکن بود.

شایعه رایج در مورد رد شدن اینشتین در درس ریاضی صحت ندارد. بر خلاف آن، اینشتین همواره استعداد عجیبی در علوم ریاضی داشت؛ وقتی او دیپلم خود را به دست آورد، او بهترین نمره (۶ از ۶) را در درس‌های جبر، هندسه و فیزیک به دست آورد.[۴۲] نظام نمره‌دهی در سوئیس، که در آن "۶" بالاترین نمره‌است، ممکن است با نظام نمره‌دهی در آلمان که در آن نمره "۱" بالاترین نمره‌است به اشتباه گرفته شده باشد. با این وجود، آلبرت اینشتین تا ۱۵ سالگی نمرات پایینی در دروس تاریخ، زبان و جغرافیا می‌گرفت.[۴۳]

در مورد خصیصه کودکی اینشتین در مورد زبان‌آموزی با تاخیر (که خود به عنوان دلیلی در برابر ادعاهای مبنی بر نارسایی آسپرجر به کار می‌رود: شرح بالینی آسپرجر شامل زبان‌آموزی توام با تاخیر نیست)، شمار معدودی گفته‌اند که اینشتین دارای لالی انتخابی بوده‌است و ممکن است تا زمانی که نتوانسته به صورت کامل جملات را ادا کند از تکلم امتناع کرده باشد. گرچه این مفهوم با طرح یک کمالگرای حساس (زمانی که اینشتین شروع به صحبت کرد، قبل از اینکه عبارت را یکجا بگوید ابتدا آن را تکرار کرده و بعد آن را ادا می‌کرد)، همخوانی دارد این امر تا جایی ادامه می‌یابد که لالی انتخابی – به نحوی که امروزه شناخته می‌شود – دیگر به عنوان یک سکوت اختیاری در نظر گرفته نمی‌شود. این اصطلاح به تازگی به افرادی اطلاق می‌شود که در شرایط اجتماعی خاصی قادر به صحبت نیستند.[۴۴] این امر در مورد اینشتین، که تا زمانی که شروع به صحبت کرد اصلاً نمی‌توانست سخن بگوید فاقد کارایی است.

به گفته دکتر استیو پینکر متخصص اعصاب، کالبدشکافی مغز اینشتین نشان می‌دهد احتمال اینکه اینشتین، در کودکی، یک نوع ناشناس‌تر از تاخیر در تکلم مرتبط با رشد غیرعادی و سریع پیش از تولد در نواحی مغز که مسئول منطق تحلیلی و فضایی است، در وی زیاد است. در واقع رشد سریع این نواحی از مغز منجر شده‌است مجال کمتری به دیگر کارکردهای مغز که مسئول تکلم هستند اختصاص داده شود.[۴۵] پینکر و دیگران از این فرض برای شرح رشد ناهماهنگ دیگر افراد نابغه که دیر زبان به سخن گشوده‌اند همچون جولیا رابینسون ریاضیدان، آرتور روبین اشتاین و کلارا شومن پیانیست، و ریچارد فاینمن و ادوارد تلر فیزیکدان استفاده کردند، گفته می‌شود این افراد نیز در کودکی بخشی از ویژگی‌های خاص اینشتین، همچون کج‌خلقی زیاد، فردگرایی خشن و نیز علایق شدیدا گزینشی را داشته‌اند. توماس ساول رونامه‌نگار و اقتصاددان از دید یک غیرآسیب‌شناس با ساخت واژه‌ای در ارتباط با نارسایی – «نارسایی اینشتین» – این مجموعه مشخصات که در درصد محدودی (گرچه میزان محدودیت قابل بحث است) از کودکانی که گرچه دیر زبان به سخن گشوده‌اند اما از نظر تحلیلی تبدیل به افرادی پیشرفته و (علی‌رغم) دخالت‌های گسترده پزشکی از نظر اجتماعی سرشناس دیده‌می‌شود [۴۶]

[ویرایش] حقوق معنوی

اینشتین دارایی‌ها، و نیز استفاده از تصویر خود را به دانشگاه عبری بیت‌المقدس وقف کرده‌است.[۴۷] اینشتین در طول حیات خود از دانشگاه حمایت بسیاری کرده و این حمایت از طریق حق امتیازاتی که از طریق امتیازدهی به فعالیت‌ها دریافت می‌شود ادامه دارد. آژانس روجر ریچمن به عنوان کارگزار دانشگاه عبری بیت‌المقدس صادرکننده پروانه استفاده تجاری از نام آلبرت اینشتین و تصاویر مربوط به وی و دیگر تصاویر شبیه به آن است. این آژانس به عنوان دارنده اصلی پروانه می‌تواند استفاده تجاری از نام اینشتین را که از معیارهای خاصی متابعت نمی‌کند کنترل کند(مثلاً زمانی که نام اینشتین به عنوان یک نشان تجاری به کارمی‌رود باید به همراه آن، نشان ™ به کار رود).[۴۸] از ماه می، ۲۰۰۵، کوربیس آژانس روجر ریچمن را در اختیار گرفت.

[ویرایش] افتخارات

آلبرت اینشتین شماری از افتخارات خود را پس از مرگ به دست آورده‌است. به عنوان مثال:

از جمله همنام‌های اینشتین می‌توان به این موارد اشاره کرد:

[ویرایش] آثار اینشتین

نوشتار اصلی: آثار آلبرت اینشتین

اینشتین در طول حیات خود بیش از پنجاه مقاله علمی منتشر کرد. او همچنین آثار غیرعلمی متعددی نیز منتشر کرده‌است، که از آن جمله می‌توان به «درباره صهیونیسم» (۱۹۳۰)، «چرا جنگ؟» (۱۹۳۳، به همراه زیگموند فروید)، «جهانی که من می‌بینم» (۱۹۳۴)، و «پس از سال‌های پایانی من» (۱۹۵۰) اشاره کرد.

[ویرایش] آثار ترجمه شده به فارسی

[ویرایش] درباره اینشتین به فارسی

[ویرایش] یادبودها

هم‌چنین ببینید: کالج پزشکی آلبرت اینشتین

[ویرایش] پیوند به بیرون

[ویرایش] پا نویس

  1. Calaprice, Alice (2000). The Expanded Quotable Einstein. Princeton: Princeton University Press, p. 216. Letter to M. Berkowitz, 25 October 1950; Einstein Archive 59-215.
  2. BBC News | SCI/TECH | Einstein the greatest
  3. Einstein tops physicist pop chart - CERN Courier
  4. Dudley Herschbach, «Einstein as a Student,» Department of Chemistry and Chemical Biology, Harvard University, Cambridge, MA, USA, page 3, web: HarvardChem-Einstein-PDF: about Max Talmud visited on Thursdays for 6 years.
  5. Highfield.
  6. Ibid.
  7. {{subst:#if:|, ‎}}. {{subst:#if:| ‎}}.  {{جا:#if:October 8|Retrieved on October 8.}} , ‎۲۰۰۶.}}
  8. مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا، «Lieserl Einstein»، ویکی‌پدیای انگلیسی، دانشنامهٔ آزاد (بازیابی در ۷ سپتامبر ۲۰۱۲).
  9. مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا، «Hans Albert Einstein»، ویکی‌پدیای انگلیسی، دانشنامهٔ آزاد (بازیابی در ۷ سپتامبر ۲۰۱۲).
  10. مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا، «Eduard Einstein»، ویکی‌پدیای انگلیسی، دانشنامهٔ آزاد (بازیابی در ۷ سپتامبر ۲۰۱۲).
  11. مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا، «Elsa Einstein»، ویکی‌پدیای انگلیسی، دانشنامهٔ آزاد (بازیابی در ۷ سپتامبر ۲۰۱۲).
  12. (Isaacson, Walter. Einstein: His Life and Universe, Simon & Schuster (2007
  13. (Isaacson, Walter. Einstein: His Life and Universe, Simon & Schuster (2007
  14. در واقع دیوید هیلبرت در مقاله‌ای که متعلق به پنج روز قبل از سخنرانی اینشتن بود هم ارزی میدانی را منتشر کرده بود. اما به گفته تورنی (صص ۱۱۸-۱۱۷): هیلبرت مشتق اصلی را پس از ‹‹ بررسی کردن مطالبی›› که هنگام بازدید اینشتن از گوتینگن ‹‹یاد گرفته بود››، کشف کرده بود. تورنی در ادامه چنین می‌گوید: ‹‹ به طور کاملاً طبیعی و مطابق نگرش هیلبرت، قانون به دست آمده را به جای آنکه از روی هیلبرت نام گذاری کنند، به سرعت ‹‹ اصل هم ارزی میدانی اینشتین›› نامیدند. در واقع اگر اینشتن نبود، شاید تا چندین دهه بعد نیز قوانین نسبیت عام گرانش کشف نمی‌شد. برای کسب جزئیات بیشتر به مباحث اولویت نسبیت مراجعه شود.
  15. Crelinsten, Einstein's Jury, pp. ۹۴–۹۸.
  16. Crelinsten, pp ۱۰۳–۱۰۸.
  17. Crelinsten, pp. ۱۱۴–۱۱۹, ۱۲۶–۱۴۰.
  18. {{subst:#if:|, ‎}}. {{subst:#if:| ‎}}.  {{subst:#if:October 4|Retrieved on October 4.}} {{subst:#if:|Retrieved on , ‎۲۰۰۶.}}
  19. See esp. Albert Einstein, «My Reply. On the Anti-Relativity Theoretical Co. , Ltd. [August ۲۷, ۱۹۲۰,» in Klaus Hentschel, ed. Physics and National Socialism: An anthology of primary sources (Basel: Birkhaeuser, 1996), pp.۱-۵.
  20. Jeffrey Crelinsten, Einstein's Jury: The Race to Test Relativity (Princeton University Press, 2006), esp. chpts. ۶, ۹, ۱۰ and ۱۱
  21. A. Einstein, B. Podolsky, and N. Rosen, Phys. Rev. ۴۷, ۷۷۷ (۱۹۳۵)
  22. M. Born (editor), The Born- Einstein-Letters, p. ۲۲۱ (Macmillan, London (۱۹۷۱)).
  23. M. Born (editor), The Born-Einstein-Letters, p. ۲۲۱ (Macmillan, London (۱۹۷۱)).
  24. A. Einstein, B. Podolsky, N. Rosen, Phys. Rev. ۴۷ ۷۷۷ (۱۹۳۵)
  25. P.A. Schilpp, Ed. Albert Einstein, Philosopher-Scientist, Tudor, N.Y. (۱۹۴۹).
  26. The Economist - Miraculous visions - ۱۰۰ years of Einstein
  27. ویلیام هرمان، «اینشتین و شاعر»، ناشر:سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، تهران
  28. ۲۸٫۰ ۲۸٫۱ «اینشتین: موزه تاریخ طبیعی آمریکا». بازبینی‌شده در ۲۱ نوامبر ۲۰۰۵. 
  29. اینشتین، آلبرت. تاریخ دسترسی=۱۶/۰۱/۲۰۰۶ «چرا سوسیالیسم؟». Monthly Review، می ۱۹۴۹. 
  30. «اداره مرکزی تحقیقات – قانون اختفای اطلاعات». بازبینی‌شده در ۲۱ نوامبر ۲۰۰۵. 
  31. کالاپرایس صفحه ۱۷۳. نقل قول‌های دیگری نیز از این عبارت شده‌است.
  32. Stachel, John (2001-12-10). Einstein from 'B' to 'Z'. Birkhäuser Boston. pp. 70. ISBN 0-8176-4143-2.
  33. Rowe, David E. ; Schulmann, Robert (2007-04-16). Einstein on Politics: His Private Thoughts and Public Stands on Nationalism, Zionism, War, Peace, and the Bomb. Princeton University Press. ISBN 978-0-691-12094-2. P.23
  34. Albert Einsteinوبگاه برندگان جایزه نوبل
  35. Albert Einsteinوبگاه مجله تایم
  36. Algemeiner.com - «The Death of Modern Zionism?», by Simon Jacobson
  37. ۱۹۴۸
  38. «Einstein's nationalities at einstein-website.de». بازبینی‌شده در ۴ اکتبر ۲۰۰۶. 
  39. http://www.time.com/time/time100/poc/magazine/albert_einstein5a.html تایم ۱۰۰: فرد برگزیده قرن – آلبرت اینشتین] ]
  40. «کتابخانه کج ذهنی». بازبینی‌شده در ۲۱ نوامبر ۲۰۰۵. 
  41. رجوع شود به، مثلاً http://news.bbc.co.uk/1/hi/health/2988647.stm]] اینشتین و نیوتن مبتلا به 'وهم‌گرایی' بوده‌اند]" دسترسی در ۱۶ سپتامبر ۲۰۰۶. همچنین رجوع شود به: افرادی که گفته می‌شود مبتلا به توهم بوده‌اند
  42. بازسازی دیپلم آلبرت اینشتین در «روزنکرانز»، صفحه ۲۹. تنها نمره ردی وی در درس فرانسه بود که وی ۳ از ۶ گرفت.
  43. دایره‌المعارف بریتانیکا . ویراست پانزدهم. جلد ۱۸. «آلبرت اینشتین». صفحه ۱۵۵
  44. جانسون، مگی. منبع دستورالعمل لالی انتخابی. اسپیچ مارک، ۲۰۰۱. ISBN 3-280-86388-0. 
  45. پینکر، استیون. ««سنجش مغز وی»». نیویورک تایمز، ژوئن ۱۹۹۹. بازبینی‌شده در ۱۵/۱۰/۲۰۰۶. 
  46. سوول، توماس. «نارسایی اینشتین: کودکان باهوشی که دیر زبان به سخن می‌گشایند». بیسیک بوکز، ۲۰۰۱. ۱۵۰-۸۹. ISBN 1-08140-465-0. 
  47. «http://aip.org/history/esva/einuse.htm». بازبینی‌شده در ۲۱ نوامبر ۲۰۰۵. 
  48. «نشان تجاری آلبرت اینشتین». بازبینی‌شده در ۲۱ نوامبر ۲۰۰۵. 
  49. [۱]
  50. تاریخ بازدید= ۲۱ نوامبر ۲۰۰۵ «دانشکده پزشکی آلبرت اینشتین دانشگاه یشیوا». 
  51. «مرکز پزشکی آلبرت اینشتین». بازبینی‌شده در ۲۱ نوامبر ۲۰۰۵. 
  1. ^  ویکی‌پدیای انگلیسی
  2. ^  Highfield
  3. ^  اینشتین در ۹۰ دقیقه

ساختمان داخلی زمین

تاریخچه


در سال 1909 ناپیوستگی مهمی توسط آندریا موهورویچیک کشف شد که پوسته را از گوشته جدا می‌کند و امروزه به ناپیوستگی موهورویچیک (M یا Moho) معروف بوده و در عمق تقریبی 35 کیلومتری زیر خشکیها یا 7 کیلومتر کف اقیانوس قرار دارد. در سال 1914 بنوگوتنبرگ مرز بین هسته و گوشته را در عمق 2900 کیلومتری تعیین کرد. این مرز به عنوان ناپیوستگی گوتنبرگ شناخته می‌شود. بعدا کیت بولن (1963) و دیگران زمین را به هفت لایه (اصلی و فرعی) تقسیم نمودند.


ساختمان


قبلا لرزه شناسی فقط به مطالعات زمین لرزه‌ای توجه داشت، در حالیکه امروزه عموما جهت مطالعه منشأ و انتشار امواج الاستیک در اجرام آسمانی نیز استفاده می‌شود. چنین مطالعاتی وجود سه لایه اصلی را در زمین آشکار می‌سازند: هسته ، پوسته ، گوشته که داخلی‌ترین این لایه‌ها هسته می‌باشد. اما در کل همانطور که گفته شد کیت بولن و دیگران زمین را به هفت لایه (اصلی و فرعی) تقسیم بندی کردند که در جدول زیر آورده شده است.

 

وزن حجمی سنگها در هر یک از لایه‌های زمین با افزایش عمق زیاد می‌شود و در هر یک از ناپیوستگیهای اصلی تغییر مشخصی در چگالی سنگها مشاهده می‌گردد. مثلا در ناپیوستگی گوتنبرگ چگالی از 5600 KJ/m³ در انتهای تحتانی گوشته به 1000 KJ/m³ در ابتدای هسته خارجی تغییر می‌کند. این اختلافات در مقادیر چگالی یا نتیجه تغییر در ترکیب شیمیایی کلی است و یا تغییر در فازهای موجود می‌باشند. ناپیوستگی موهو مشخصا نتیجه تغییر در ترکیب شیمیایی بوده ، در حالیکه ناپیوستگی در عمق 400 کیلومتری احتمالا به علت تغییر فازی است که الیوین در فشارهای موجود در این عمق ناپایدار می‌باشد.


طبقه بندی لایه‌های اصلی زمین


پوسته زمین


پوسته فقط 0.42 درصد جرم زمین را تشکیل می‌دهد. که به پوسته اقیانوسی و قاره‌ای تقسیم می‌شود. بنا به پیشنهاد اسمیتون ددکر (1974) پوسته قاره‌ای معمولی دارای بخشهای زیر است:

• 8 کیلومتر سنگهای روی پوسته از قبیل سنگهای آتشفشانی ، شیل ، سه سنگ و دیگر سنگهای دگرگونی معادل آنها.
• 8 کیلومتر میگماتیت و اگرانیت
• 18 کیلومتر گرانولیت


مطالعات لرزه‌ای نشان داده است که پوسته اقیانوسی لایه به لایه بوده و در اکثر حوضه‌های اقیانوسی سه لایه اصلی وجود دارد:

 

1. لایه اول به ضخامت تقریبی 0.3 کیلومتر که از مواد رسوبی بوده است.
2. لایه دوم به ضخامت 1.4 کیلومتر که حاوی سنگهای مافیک و الترامافیک است.
3. لایه سوم به ضخامت 4.7 کیلومتر که این نیز حاوی سنگهای مافیک و الترامافیک است.


گوشته زمین
گوشته دومین بخش اصل زمین می‌باشد و 84 درصد حجم زمین و 67 درصد جرم آن را تشکیل می‌دهد. پوسته و لایه نسبتا نازک رویی گوشته به عنوان یک بخش مجزا و به نام لیتوسفر شناخته می‌شود. در زیر این لایه ، لایه ضعیف (از نظر ساختمانی) دیگری به نام آستنوسفر وجود دارد، بطوری که صفحات لیتوسفری جامد بر روی این لایه واقع هستند.


هسته زمین
داخلی‌ترین بخش زمین می‌باشد و به دو هسته خارجی که مایع می‌باشد و هسته داخلی که جامد است تقسیم می‌شود و به علت وجود Ni و Fe دارای چگالی بالایی است.

نوبل فیزیک 2012 برای اطلاعات کوانتومی

 

جایزه نوبل فیزیک سال 2012 به سِرژ هارُش و دیوید واینلند به خاطر کار بر روی کنترل سامانه‌های کوانتومی اهدا شد. به نقل از فرهنگستان سلطنتی علوم سوئد، این جایزه به دلیل «روش‌های تجربی نوینی» به هارُش و واینلند داده می‌شود که «اندازه‌گیری و تغییر سامانه های‌کوانتومی منفرد را میسر می‌سازند.» هارُش شهروند فرانسوی است و در کالج دوفرانس پاریس کار می‌کند. واینلند شهروند آمریکا است و در موسسه ملی استانداردها و فناوری در بولدر، کلرادو فعالیت می‌کند. فرهنگستان سلطنتی علوم سوئد در اطلاعیه‌ای آورده است: «سرژ هارُش و دیوید واینلند مستقلا روش‌هایی برای اندازه‌گیری و تغییر ذرات منفرد ایجاد کرده‌اند؛ روش هایی که سرشت کوانتومی [ذرات] را حفظ می‌کنند.»

پیشتاز CQED

هارُش در سال 1944 در کازابلانکا مراکش متولد شد و در سال 1971 از دانشگاه پیر و ماری کوری درجه دکترا را دریافت کرد. او نیمی از این جایزه را به خاطر حوزه جدیدی کسب کرد که الکترودینامیک کوانتومی کاواکی(CQED) خوانده می‌شود. در این نظریه، با قرار دادن اتم در یک کاواک اپتیکی یا میکروویو خواص آن کنترل می‌شود. هارُش بر آزمایش های میکروویو تمرکز کرد و این روش را به روشی تبدیل کرد که خواص تک فوتون‌ها کنترل می‌کند.

در مجموعه‌ای از آزمایش‌های برجسته، هارُش از CQED استفاده‌ کرد تا آزمایش مشهور گربه شرودینگر را مطالعه کند. در این آزمایش، یک سامانه در برهم‌نهی از دو حالت کوانتومی بسیار متفاوت قرار داد و تا زمانی که اندازه‌گیری روی آن سامانه صورت نگیرد، این برهم‌نهی حفظ می‌شود. چنین حالت‌هایی بسیار شکننده هستند و روش های ایجادشده در CQED برای اندازه‌گیری حالت‌های کوانتومی، در توسعه رایانه‌های کوانتومی کاربرد دارد.

استاد کنترل یون

دیوید واینلند در سال 1944 در میلواکی ویسکانزین متولد شد و دکترای خود را در سال 1970 از دانشگاه هاروارد اخذ کرد. وی علاوه بر رهبری گروهی در موسسه ملی استانداردها و فناوری (NIST)، با دانشگاه کلرادو-بولدر همکاری می‌کند.

او جایزه نوبل را به خاطر کارهای انقلابیش در زمینه کنترل کوانتومی یون‌ها به دست آورده است. یکی از موفقیت‌های او ساخت و انتقال یک یون در حالت گربه شرودینگر، با استفاده از روش دام‌اندازی ارایه شده در NIST است. دام‌های یونی با استفاده از میدان‌های الکتریکی به دقت کنترل شده، در خلا بسیار بالا ساخته می‌شوند. این دام‌ها می‌توانند یک یا چند یون را در کنار هم به دام بیندازند.

گیراندازی یون

با دام‌اندازی یون‌ها، آن‌ها نوسان می‌کنند. برای سردسازی این یون‌ها تا پایین‌ترین حالت انرژی(انرژی حالت پایه) باید این انرژی نوسانی را از آن‌ها گرفت. واینلند برای این کار روشی مبتنی بر لیزر ساخت که بسته انرژی نوسانی را از یون حذف می‌کند. این روش «باند جانبی» یون‌ها را در برهم‌نهی از حالت‌ها (گربه شرودینگر) قرار می‌دهد. واینلند از روش‌های کنترل یون برای ساخت ساعت‌های اپتیکی فوق دقیق و مدارهای رایانه‌های کوانتومی استفاده نمود.

اطلاعات کوانتومی

رینر بلت از دانشگاه اینسبروک اتریش که آزمایش‌هایی در هر دو زمینه CQED و دام‌اندازی یون انجام داده، انتخاب‌های کمیته نوبل را تایید می‌کند. بلت اشاره می‌کند که این دو نفر روش‌های مشابهی ساخته‌اند که در سامانه‌های فیزیکی، کاربردهای مختلفی دارند. روش‌هایی که پایه بسیاری از سامانه‌های اطلاعات کوانتومی نوظهور است.

بلت، کار سال 2008 واینلند در مورد «طیف‌نگاری منطق کوانتومی» را یادآوری می‌کند که در آن یک تک یون به عنوان ساعت اپتیکی استفاده شود و همچنین ساخت قطعه ای کوچک در 2009 که همه توابع موردنیاز در پردازش کوانتوم بزرگ یونی را فراهم می کند.

کار هارُش چهارچوبی است برای کنترل برهمکنش بین یک تک اتم و یک فوتون. چیزی که بلت می گوید در حال حاضر برای تبادل اطلاعات کوانتومی بین اتم‌ها و فوتون‌ها استفاده می‌شود. این کار فیزیکدانان را قادر می‌کند تا رایانه‌های کوانتومی بسازند که داده‌ها در بیت های کوانتومی(کیوبیت) ایستایی ذخیره شوند که در زمان‌های نسبتا طولانی پایدار هستند. همچنین، داده‌ها را از طریق فوتون‌ها می‌توان بین اتم‌ها منتقل کرد به صورتی که حالت کوانتومی آن‌ها ضمن سفر در فواصل نسبتا طولانی حفظ شود.